منتظر تماستان هستیم
09122830795
مردم در مورد شما چه چیزهایی میگویند؟
شاید شما هم مثل من بارها در جاهای مختلف جمله بزوس را شنیده باشید، اما یک جمله خوب را باید بارها خواند تا ملکه ذهن شود. جف بزوس (بنیانگذار آمازون) برند شخصی را خیلی عالی تعریف کرده است:
“برند شما همان چیزی است که وقتی شما در اتاق نیستید مردم در موردتان میگویند.”
برند شخصی شما مجموعهای از چیزهایی است که شما انجام میدهید، چطور آن را انجام میدهید و چرا آن کارها را انجام میدهید. برند شخصی چیزی نیست که شما الکی و جعلی عمل کنید. برای برند شخصی بودن لازم است معتبر و عمیق باشید.
اگر این کار را درست انجام دهید، برند شخصی شما در میان جمعیت برجسته و متمایز خواهد شد، تخصص و ارزشتان مورد توجه مخاطبینتان قرار میگیرد. همچنین ارزشتان برای آنها بیشتر و قویتر میشود. در آن زمان شما دارای انرژی میشوید و با شتابی حرکت خواهید کرد که مردم به گرد پاهای شما هم نخواهند رسید
اگر تازه میخواهید شروع کنید، اگر فکر میکنید برند شخصی شما همه چیزش در مورد شما است، اشتباه فکر میکنید. برند شخصی شما در مورد تجربه کاری یا دستاوردهای شخصی شما نیست. برند شخصی شما الزاماً باید در مورد افراد دیگر هم باشد، مخصوصاً آن چیزی که شما میتوانید برای دیگران انجام دهید.
برای شروع با چند سوال ساده از خودتان آغاز کنید:
با کمی تفکر و برنامهریزی، میتوانید برند شخصی خود را از ابتدا بسازید. فقط نیاز دارید تا این پنج مرحله را طی کنید:
اشتیاق کافی نیست. شما ممکن است مشتاق به سنگ نوردی یا نواختن پیانو باشید. اما اشتیاق خودبهخود به شناخت و موفقیت منجر نمیشود.
به جای تمرکز بر اشتیاقهای خود، نیازهای افراد که در دایره مخاطبین شما قرار میگیرند را بررسی کنید. آنها سعی میکنند به چه چیزی دست یابند؟ در چه موضوعاتی با آنها دست و پنجه نرم میکنید؟ نقاط شکست و درماندگی آنها کجاست؟
فکر کنید چگونه میتوانید به بهترین نحو به این افراد کمک کنید.
به کند و کاو خودتان بپردازید. شما باید بفهمید که چه چیزی در چنته دارید. نه فقط مهارتها و تجربههایی را که به دست آورده اید را باید ارزیابی کنید، بلکه ارزشهایی که شما را راهنمایی میکنند و آگاه کننده شما هستند را هم باید بسنجید.
رقبای خود را بررسی کنید. آیا شما میتوانید در یک حوزه که رقابت زیادی وجود ندارد، خدمت کنید؟
اگر رقابت زیادی وجود داشته باشد چطور؟ ممکن است هر طرف که نگاه کنید، دلتان بلرزد. پس دلسرد نشوید. آیا میتوانید یک نیاز را به شیوهای خاص و درخور توجه خدمترسانی کنید؟
وقتی که نیاز قابل توجهی پیدا کرده باشید که میتوانید آن را متمایز از رقبا ارائه دهید، همان زمانی است که شما فرصت خود را یافتهاید.
همه چیز بامخاطب شما آغاز می شود. هرچقدر میتوانید، آنها را بیشتر بشناسید. برای شناخت آنها نیاز هست که اطلاعات جمعیت شناختی (دموگرافیک) استاندارد داشته باشید. اطلاعاتی از قبیل کارهایی که آنها انجام میدهند، چقدر درآمد کسب میکنند وچه جایی زندگی میکنند.
همچنین چیز مهم دیگری که باید فهمید، اعتقادات، ارزشها ، امیدها، رویاهای آنها و چالشهایی است که آنها با آن روبرو هستند، چه چیزهایی هستند.
با مخاطبین خود صحبت کنید. آنها را برای یک قهوه بیرون ببرید یا با Skype تماس بگیرید. رفتار آنها را در رسانه های اجتماعی، انجمنها و وب سایتهای مربوطه بررسی کنید. ببینید آنها چه چیزهایی را مطالعه میکنند و چه چیزهایی برایشان جالب است.
مخاطبین شما به کدام بیشتر علاقه دارند؟ به کیفیت یا ارزش؟ کدام یکی برایشان مهمتر است، ایجاد تمایز یا کسب پول؟ کدام شخصیتهای اجتماعی را تحسین میکنند؟
مخاطبین شما در مورد آنچه که شما میتوانید بهشان ارائه دهید، چقدر میدانند؟ آیا نیاز هست که آنها را آموزش دهید تا بتوانند ارزشهای شما را ارزیابی کنند؟
مخاطبین اصلی خود را شناسایی کنید. سعی نکنید برای همه جذاب باشید.(مهمترین نکته که بارها آن را تکرار کردم) مشخص کنید که کدام بخش از مخاطبین شما یحتمل میتوانند مشتریان وفادار و طرفداران بلندمدت شما باشند. این بخش، افرادی هستند که باید رویشان تمرکز کنید.
در فیلمهای هالیوودی، فیلمسازان تازه کار یاد میگیرند “نطق آسانسوری” را تهیه کنند تا ایده فیلم خود را به مدیران استودیو پرمشغله به فروش برسانند. شیوه آنها این است که ایده خود را در یک عبارت کوتاه و به یادماندنی، خلاصه میکنند که اگر بتوانند مدیران استودیو را در آسانسور ملاقات کنند، همانجا خیلی سریع ایده خود را مطرح کنند.
به عنوان مثال، فیلم «بیگانه» در ابتدا به عنوان ” Jaws in space ” به اصطلاح “پیچ شد” یا مطرح شد.
شما باید مخاطبان خود را در مورد آن کاری که انجام میدهید، و در مورد آنچه که شما را متمایز و هیجانانگیز میکند، باخبر کنید، پس باید با آنها درباره این موضوعات صحبت کنید. اما آنها احتمالاً زمان کافی برای گوش دادن به داستان زندگی شما را ندارند.
در عوض، شما باید پیامی کوتاه خلق کنید تا کاری که انجام میدهید را خلاصه کنید و بتوانید توسط آن با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنید. آن را ساده و به یادماندنی نگه دارید. آن را به عنوان نطق آسانسوری خودتان دقیقاً همانند فیلمسازان هالیوودی درنظر بگیرید. پیام شما باید سه چیز را منعکس کند: افرادی که به آنها خدمت میرسانید، ارزشها در کالبد روح و جسم برندتان و نتیجهای که برای افراد به دست میآورید.
اگر هر گونه توصیهنامه یا “تستیمونیالی” دارید، آنها را مطالعه کنید. چه چیزهایی در مورد شما وجود دارد که بیشترین ارزش را در نزد مردم دارد؟ از عبارات درستی که مردم هنگام صحبت در مورد شما از آنها استفاده میکنند را خوب زیرنظر بگیرید. اغلب این جملات دقیقاً همان عباراتی هستند که باید هنگام توصیف خودتان استفاده کنید.
شاید شما بتوانید کار بسیار مفیدی انجام دهید که هیچکس نتواند آن را انجام دهد یا تعداد کمی از افراد روی زمین بتوانند. خوب این ویژگی منحصر بهفرد شماست و شما باید در مورد آن به مخاطبین خود بگویید.
اما شاید بسیاری از افرادی هستند که کار شما را انجام میدهند و شما برای یک بخش مشابه از مخاطبین با آنها رقابت میکنید. توانایی نشان دادن نقطه تمایز، کلید موفقیت شما در بازار رقابتی است.
واضحترین نقطه تمایز این است که بهترین باشید. راه های زیادی برای بهترین بودن، وجود دارد. ببینید که در چه نقاطی شما قوی عمل میکنید. آیا شما با تجربهترین، خلاقترین و یا کارآمدترین هستید؟ آیا شما در خدمت به مشتری برتر هستید؟
اگر به هیچ وجه نمیتوانید بهترین باشید، تبدیل شدن به یک متخصص بهتر می تواند شما را منحصر به فرد کند. به عنوان مثال، به جای ارائه خدمات بازاریابی به تمام صاحبان کسب و کارهای کوچک، میتوانید خدمات بازاریابی را برای متخصصان فیزیوتراپی ارائه دهید.
و برای اینکه برجسته باشید، نگران نباشید که ممکن است بحثبرانگیز شوید. اگر نظرات متفاوتی نسبت به دیگران داشتید، از ابراز کردنِ آنها نترسید. فقط از مباحثی که احتمالاً باعث جنجال میشوند، مانند دین و سیاست دور بمانید.
اصالت یا خود واقعی بودن سنگ بنای پرسونال برندینگ است. اصالت شما این است که مخاطبانتان به شما اعتماد کنند، با شما تعامل برقرار کنند و در مورد شما به دوستانشان بگویند. معتبر یا اصیل بودن این است که ارزشها را بیان کرده و با آنها صادق باشید.
ارزشهای شما چیست؟ شما باید شامل ارزشهای تجاری مانند محرک نوآوری و اعتبار شخصی باشید. همچنین ارزشهای اخلاقی مانند مراقبت از محیط زیست را به لیست ارزشهای خود اضافه کنید.
چگونه صحبت کردن و نوشتن نیز انعکاس ارزشهای شماست. آیا شما جدی هستید یا غیر رسمی؟ آیا افراد غیرمتخصص را مخاطب قرار میدهید یا متخصص؟ نقاط مرجع فرهنگی شما کدامها هستند؟
در برابر عدم ثبات و یکپارچگی برحذر باشید، مانند گفتن یک چیز و انجام کاری دیگر، زیرا این امر ارزشهای شما را تضعیف و برند شما را تخریب میکند.
ارزشهای خود را در دل هر کاری که انجام می دهید، حفظ کنید. همانطور که با افراد در واقعیت براساس ارزشهای خود تعامل دارید، باید با شبکه ارتباطی در رسانههای اجتماعی ارتباط برقرار کنید یا پستهای وبلاگ خود را منتشر کنید. در هر کجا و هر زمان که مشغول به کاری هستید، اطمینان حاصل کنید که این کار را به گونهای انجام میدهید که سبب بروز ارزشهای شما میشود.
و در نهایت باید بگوییم برای برندسازی شخصی بدون شک به یک وب سایت شخصی نیاز دارید تا بتوانید خدمات خود را به دیگران در کمترین زمان ممکن نشان دهید.